تاوان معلمی /بخش چهاردهم / بداقی
اندیشه وهنر معلم
راه معلم: مابایدبرای رسیدن به دموکراسی ازکودکان آغازکنیم،تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است.

 تاوان معلمی / بخش چهاردهم / بداقی

سلول، من،من وسلولم،سلولم ومن ...! دیوار...!درب آهنی....! به چه گناهی...؟!مابی گناهان بودیم،سلولم و من ،درب آهنی و دیوار...!گفتم ای دیوار ای درب آهنی ،شرمگین مباش می دانم توهم بی گناهی!

نه..! فقط اینها نبود.

آن سو ترصدای مرگ لحظه های موجودزنده ای هم بود،مرگ لحظه های قلبی تپنده !!! صدای نفسهای گرفته ای، نفسهای وحشت زده ای،صدای خرناسهای ناتمامی،سرفه هایی که ازترس فروخورده می شد،شاید مسلولی بود،که سالها درکنج همین متروکه ها،بی کس وکار ،بی نام ونشان گرفتارآمده بود.وداشت در بی نشانی خویش هضم می شد.

سلول کناری من ...! صدای بغض های درگلومانده ای ،بغض های شکسته ای، شاید از اعماق تاریخ رنجهای بشریت...!مرابه خود فرامی خواند.

گفتمش ای آه ستمدیده،

 تومرا به این بیدادگاه خاموش کشانده ای؟

آنجا چه می کنی....؟

هیچ ....!

تنها پاسخ من سکوت وهم آلودی بودوبس..!

که گفت: من قربانی جهالت نیاکان خویش دربسترخرافاتم...!

یانای گفتنش ازکف برده بودند،یا گفتن رابیهوده می پنداشت،شاید هم وحشتش براین می داشت.

باخود گفتمش آهِ تو،هم اگرباشد،پربیجا نیست.که مرا به این سامان بی سامان کشانده است.

ای آه ! بی گمان سکوت من وما دربرابر بیداد،تورا برانگیخته است.مانفرین شدگانیم....! نفرین ستمدیدگان بی رمق ،دامن اندیشه های بی درد را بگیرداگر ،شگفت انگیزنخواهد بود.

 بازبه خویشتنم بازگشتم.درکلاف سردرگم مغزکوچک خود، گاه فریادبودم،گاه سکوت؛ گاه سوربودم وگاه سوگ!سوری که من آنرا در افقهای دورترتماشا می کردم. وسوگی که درکف زندگی، من وخانواده ودوستانم رامی رقصاندومی لرزاند!

هرچه بود،جان و روان مرا به مانند گدازه های آتشفشان ازدرون درهم می پیچید،پوست واستخوان و تصوروتصویر و خیال درهم آمیخته بود،قل قل کنان برآتش بیداد،می گداختم. اسب خیال من توسن وسرکش افسار گسیخته مرا باخود چون سیل،گاه به سنگ می کوبیدوگاه در آغوش زورقی آرام،نقش لبخندی رابرچهره ی من می کشید.

ازیک طرف به زندگی معلمان،آرمانها و شیوه ی تلاش آنان در جامعه می اندیشیدم،و می دیدم که بجز خدمت صادقانه ولقمه ای نان بخورونمیرکه به آنان داده می شد،چیزی در زندگی نخواسته بودند،از طرف دیگر برای بیان اندیشه هایشان اینچنین سرکوب می شدند! وازکمترین حقوق طبیعی،قانونی وانسانی محروم بودند،ازهرچه سیاست بودوسیاست بازبیزاروگریزان می شدم، درشگفت بودم، ازانسانهایی که حکومت رابه دست می گیرند،باالتماس،وفریب ،آنگاه برهموطنان،وهمنوعان خود ستم روا می دارند!وقلدری می کنند،با ثروت وزور ،برای هرخیانتی به یاری قدرت سخنوری،افسانه ای می بافند،آشکار!

 اما شاید حکومت چیزی درخود داشته باشد،که انسان با رسیدن به آن ،همه چیزرا قربانی اش می کند. ازحاکمان که بگذریم،برخی افراد که آنان نیز از لقمه ای نان بیشتردستشان را نمی گیرد،آنان چرابه همنوعان خودستم می کنند،وچشم وگوش ستمگرانند؟

سربازی را می دیدم که درآخرین روزهای خدمت سربازی اش حاضربود،برای هیچ،هیچ  وبدون دلیل بدترین اهانت هارا درحق یک زندانی روامی داشت!!

ازطرفی می دیدم که انسانی به نام زندانبان(آقای مهربان)احترامی که درشان یک انسان شریف بود،برای یک زندانیی که دستش از هر کاریا هرکمکی برای زندانبان کوتاه بود،قائل می شد.مهربان پدر ومادری معلم داشت،همین و بس! فوق لیسانس علوم تربیتی !

این موارد،ذهن مرا فقط متوجه یک موضوع می کرد، وآن نوع تربیت بود.وگرنه هیچ چیزدیگرتفاوت این رفتارهاراتوجیه نمی کرد. ماهیچ نیستیم ،جزآنچه آموخته ایم.

به یادسال 88افتادم  روزابلاغ حکم شش سال زندان ،که مرا برای ابلاغ حکم پیش قاضی پرونده،جناب صلواتی برده بودند،ایشان که پیشترهم قاضی پرونده های دیگرمن بود،و چند حکم زندان دو سال و چهار سال دیگر در سالهای 85 و 87 برای من بریده بود،مرا کاملا می شناخت ،رو به من کرد و گفت:بداقی بازتویی؟

گفتم : آقای صلواتی باز هم تو؟ اما خیلی تغییر کرده ای!

لبخندی برلبهایش نشست وگفت: چه تغییری؟

گفتم: کمی زیباتر شده ای،چهره ات سفید شده،چاق شدی،لباسات شیک ترشده و بیشتربهت میاد.

باعصبانیت پرونده ی قطورمرا به گوشه ای پرت کرد .

پس از کش و قوسهایی که در خلق و خوی بین ما رد وبدل شد(حکایتش رابعدا مفصل خواهدآمد.)گفت:

" بداقی به والله من دراین پرونده کاره ای نیستم،حکم ازقبل تعیین شده،نوشته شده من فقط بایدآنرا امضاءکنم !!"

سوای از همه ی بگو مگوها و توپ وتشرهایی که میان من و صلواتی رد وبدل شد به وی گفتم:

در سال 1388 روزی که مارابازداشت کردند،پس از تفتیش منزل،و تحویل من به بند209 تیم عملیات (همان سربازان گمنام امام زمان که انصافاتربیت شده ی دست او هستند.)آمدند، با من روبوسی کردند،و گفتند: ببخشید ،ما کاره ای نیستیم فقط به ما دستور داده اند،ما فقط وظیفه ی قانونی خودمان را انجام دادیم.

درزیر سخت ترین بازجویی ها،سربازجو درآخرین روزبازجویی از پشت سر به من گفت : ما را حلال کنید،برادرما کاره ای نیستیم،فقط به ما دستور داده اند،ما فقط مجری دستورات هستیم.

سپس به عنوان بازداشتی وارد بند 350زندان اوین شدیم،زندانبانها همه می گفتند،ما که شما رازندان نیاوردیم،ماهم کارمند زندان هستیم،فقط مامور نگهداری از شماییم.

جناب صلواتی شماهم که می فرمایید،حکم ازقبل نوشته شده،شمافقط بایدامضاکنید،پس بفرمایید ما خودمان داوطلبانه آمدیم زندان ومزاحم شماشدیم؟!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

چهار شنبه 16 فروردين 1396برچسب:, :: 19:34 :: نويسنده : *** راه معلم ***

مابرای رسیدن به دموکراسی،بایدازکودکان آغازکنیم ////////////// ///////////////
درباره ی سایت

به سایت اندیشه وهنر معلم خوش آمدید.>>>>>>>>>>>> راه معلم : ماناچاریم دموکراسی راازکودکان آغازکنیم. / تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است./ آموزش دموکراسی ازگفت وگو آغازمی شود./کودکان رابایدبه شنیدن حرف همدیگرعادت دهیم/ وجدان بیدار/ پذیرش منطق /تعادل عقل و احساس / پرهیزازمفت خوری / رعایت قانون جمع / برتری منافع جمعی بر منافع فردی / این تفکر که "هیچکس بدون اشتباه نیست."رابایدبه کودکان بیاموزیم. /// اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی : دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. //// اصل ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی : احزاب، جمعیت‏ها، انجمن‏های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته‌شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ‌کس را نمی‌توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبورکرد.
تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است ..........
">
تازه ها
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 49
بازدید هفته : 112
بازدید ماه : 95
بازدید کل : 5607
تعداد مطالب : 169
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1